سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] از بخشیدن اندک شرم مدار که محروم کردن اندک‏تر از آن بود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :24
بازدید دیروز :8
کل بازدید :11087
تعداد کل یاداشته ها : 8
103/9/5
5:24 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
amir tanha[22]
من خودم هستم شاعری که دفتر شعرش رو آتیش زده - عابری که خودشو قدم زده- غریبه ای که غربت رو خودش محک زده و . . . . . و دراین شهر غریب -- من و تنهایی من -- منتظر چشم براه -- پی دیدار مهی -- منتظر چشم براه-- انتظار دو لبی -- در گلستان ِ دلم-- نبود نغمه ی کس -- در این باغ ِ قشنگ-- بهر . . . . . . .-؟؟؟؟

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست
 
عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب ! از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای

و ندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آواره ی صحرا، نشد

گفتم عاقل می شوی، اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی ، گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم


 


90/2/27::: 3:22 ع
نظر()